مادرم ای رفته در خوابی دراز باز

یاس هایت توی ایوان گشته

گرچه گلهایت همه تنها شدند

با شقایق های آن دنیا بساز

شعر شماره 201

قسم به تربت مادر که سجد ه گاه من است

که مهر مادریش تا ابد  پناه من است

شعر شماره 202

تویی شمع و منم پروانه مادر

تویی گنج و منم ویرانه مادر

شعر شماره 203

مادر امروز، جهان بی تو نبیند

چشمم این منم بر سر خاک تو که خاکم بر سر

شعر شماره 204

مادر به خدا این دل ما کعبۀ درد است

رخسارۀ ما برگ خزان دیدۀ زرد است

شعر شماره 205

خانه خلوت و غربت زده ات سخت غمین

اینک این جا پسرت با غم تو خاک نشین

شعر شماره 206

این چه شمع است که خاموش نگردد هرگز

مرگ مادر که فراموش نگردد هرگز

شعر شماره 207

مادر به تو سوگند در این خانۀ خاموش

افسانۀ شادی و خوشی گشته فراموش

شعر شماره 208

کسی که طعم محبت چشیده می داند

مصیبتی به جهان همچو مرگ مادر نیست

شعر شماره 209

نیست دیگر سایۀ پر مهر مادر بر سرم

آن که بود از مرحمت غم خوار و یار و یاورم

شعر شماره 210

پیوسته در هوای تو چشمم به جستجوست

هر لحظه با خیال تو جانم به گفتگوست

شعر شماره 211

ناله کردم ذره ای از کوه دردم کم نشد

گریه کردم اشک بر داغ دلم مرهم نشد

در گلستان گردگل بسیار گردیدم ولی

از هزاران گل که بوییدم یکی مادر نشد

شعر شماره 212

ای سبزترین روایت دل ، مادر

ای با خبر از نهایت دل ، مادر

رفتی و دو چشم خسته ام پر خون شد

من با که کنم حکایت دل مادر

شعر شماره 213

قربان نگاه خسته ات ، مادر جان

لبخند به گل نشسته ات ، مادر جان

از عمق دو چشم مهربانت پیداست

تصویر دل شکسته ات ، مادر جان

شعر شماره 214

شعله ای خاموش گشت و خانه ای بی نور شد

گوهر ارزنده ای پنهان به خاک گور شد

مادر شایسته ای زین عالم ناپایدار

چشم خود بربست و از چشم عزیزان دور شد

شعر شماره 215

مادرم چشمان پرخون به راهت مانده است

داغ هجرت خاک غم را برسرم افشانده است

رفته ای سوی جنان ، ای مظهر مهر وفا

چون که از جنت تورا زهرای اطهرخوانده است

شعر شماره 216

ای گل گلخانه ! پژمون ، فسردن زود بود

خانه شد ظلمت سرا ، از خانه رفتن زود بود

شمع محفل ! سوختی خاموش کردی خانه را

سوختیم از هجرت ای مادر ،گسستن زود بود

شعر شماره 217

همی نالم که مادر در برم نیست

صفاو سایه  او بر سرم نیست

مرا گر دولت عالم ببخشند

برابر با نگاه مادرم نیست

شعر شماره 218

مادرم ذکر خداوند جهان کار تو بود

در جهان طاعت حق ،مونس وغمخوار تو بود

عاقبت رفتی و از مهر جهان دل کندی

چون که زهرای علی تشنه دیدار تو بود

شعر شماره 219

هر گه که ز شوق می کنم یاد تورا

گویم که هزار آفرین باد تورا

الحق ز تبار حضرت زهرا بود

آن شیر زنی که پرورش داد مرا

شعر شماره 220

مرغ بخوابید و من از قصه بیدارم هنوز

گر چه رفتی از برم مشتاق دیدارم هنوز

سر نهادم چون به گیسوی تو هنگام وداع

مانده آن چین و شکن بر روی رخسارم هنوز

شعر شماره 221

مادر ، به خدا ماه در این خانه تو بودی

روشنگر این کلبه ویرا نه تو بودی

از خاطر دل ها نرود یاد تو هرگز

ای آن که به نیکی همه افسانه تو بودی

شعر شماره 222

دلا دیدی که آخر مادرم رفت

یگانه همدم و آن یاورم رفت

شده ماتم ،  سراسر کلبه ما

از آن روز که آن تاج سرم رفت

شعر شماره 223

آبروی اهل دل از خاک پای مادر است

هر چه دارند این جماعت از دعای مادر است

آن بهشتی را که قرآن می کند توصیف آن

صاحب قرآن بگفتا زیر پای مادر است

شعر شماره 224

به شب های جدایی گاه و بیگاه

به گوشم می رسد ، آوای مادر

به چشمم جلوه ای دارد شبانگاه

جمال مادر و رویای مادر

شعر شماره 225

یاد ایامی که مادر داشتیم

افسری زیبنده بر سر داشتیم

زندگی با اومرا افسانه بود

روشنی بخش دلم در خانه بود

شعر شماره 226

گرچه من دیگر نمیبینم تورا

خاطراتت را در این غمخانه مهمان می کنم

گوهر یکدانه ام ، ای مادر خوبم بدان

یا ابد یاد تو را در سینه پنهان می کنم

شعر شماره 227

مادر ای گلبوته ی مهتاب من

مادر ای عطر گل شاداب من

مادر ای سازنده ی فردا من

مادر ، ای خون تو در رگ های من

شعر شماره 228

بگو مادر هنوزم یادی از ما می کنی یا نه؟

درون خاک تیره وا عزیزا می کنی ا نه؟

به هر دردی که گشتم مبتلا ، کرد مداوایم

غم بی مادری را هم مداوا می کنی یا نه

شعر شماره 229

دلم را از غمت مادر، شکستی

تمام رشته ها از هم گسستی

یقین دارم که در باغ بهشتی

کنار حضرت زهرا نشستی

شعر شماره 230

امروز هستی ام ز امید دعای توست

فردا کلید باغ بهشتم رضای توست

مادر بهشت من ، همه آغوش گرم توست

گویی سرم هنوز به بالین نرم توست

شعر شماره 231

عشقت نه سر سری است که ازسر به در شود

مهرت نه عارضی است که جای دگر شود

عشق تو در وجودم و مهر تو در دلم

اشیر اندرون شد و با جان بدر شود

شعر شماره 232

بخواب ای مادرم ،آرام و خسته

خواب ای مادرم، ای دل شکسته

بمیرم من برای غصه هایت

بمیرم من برای اشک هایت

شعر شماره 233

مادرم ، ای چشمه ی مهرو وفا

مادرم ، ای آیت لطف خدا

مادرم ، ای روز سختی یار من

مادرم ای بهترین غمخوار من

شعر شماره 234

رفتی و شدی راحت از رنج و غم دنیا

کز درد فراق تو ،خون شد جگرم مادر

از هجر تو می نالم، بنگر تو بر احوالم

کز داغ تو چون مرغی بی بال و پرم مادر

شعر شماره 235

جای خالی تو زین پس یک سبد

پر ز یاس و رازقی شد تا ابد

مادرم آخر کجا جویم تو را

تا که یک بار دگربویم تورا

شعر شماره 236

فلک مادر گرفت و برد در خاک

وجود نازنینی با دلی پاک

چه گویم مادرا با رفتن تو

فغانم می رسد بر اوج افلاک

شعر شماره 237

دگر آغوش مادر جای ما نیست

دریغا دامنش مأوای ما نیست

ز آن روزی که از دار فنا رفت

کسی غمخوار و هم آوای ما نیست

شعر شماره 238

در گلستان ادب آموزگارم مادر است

بعد رب العالمین تنها امیدم مادر است

من که شاگرد دبیرستان عشق مادرم

اولین معشوق من در روزگارم مادر است

شعر شماره 239

مهربان تر زدل عاشق مادر دل نیست

به دو گیتی چو دل صادق مادر دل نیست

دل پاکی طلبیدم که کنم هدیه به او

هر چه گشتم به خدا ، لایق مادر دل نیست

شعر شماره 240

گل های بهشت ، سایبانت مادر

یک دسته ستاره ، ارمغانت مادر

دیگر چه کسی چشم به راهم باشد

قربان نگاه مهربانت مادر

شعر شماره 241

حاشا که زدل ، مهر تو آسان برود

وان عشق گران خریده ، ارزان برود

ای از بر من برفته ، مهر تو مرا

با شیر فرو شده ست و یا جان برود

شعر شماره 242

به گیتی واژه ای زیباست ، مادر

کلامی دلکش و رعناست ، مادر

ندیدم عاشقی صادق چو مادر

به مهر طفل خود شیداست ، مادر

شعر شماره 243

قلبم شده رنجور زهجران تو مادر

فکرم شده این گونه پریشان تو مادر

هر روز کنم آرزوی روی تو افسوس

دستم شده کوتاه زدامان تو مادر

شعر شماره 244

رفتی و آتش زدی بر جسم وجانم ، مادرم

گشته تاریک از فراغت آشیانم ، مادرم

چون به یاد آرم محبت های دیرین تو را

آتش غم می کشد شعله به جانم ، مادرم

شعر شماره 245

مادرم ، فردا که زهرا پا به کوثر می نهد

در صف خدمت گزارانش تو را جا می دهد

باز آن جا هم مرام مادری در پیش گیر

جان مولا ، پیش زهرا ، دست ما را هم بگیر

شعر شماره 246

چراغ خانه ام خاموشه امشب

کجایی مادر خوبم کجایی

کجایی تا کشی دست محبت

چو طفلان بر سر و رویم کجایی

شعر شماره 247

یاد ایامی که مادر داشتم

افسری زیبنده بر سر داشتم

زندگی با او مرا افسانه بود

روشنی بخش دلم در خانه بود

شعر شماره 248

مادرم عشقی اگر بود ، ز رخسار تو بود

دل من بندۀ آن مهر و گرفتار تو بود

خانه را سوختی از هجرت خود ، تا به ابد

دل ما تشنۀ یک لحظۀ دیدار تو بود

شعر شماره 249

روان مادرم شادان که عمری

مرا در راه یزدان ،رهبری کرد

به گوشم نغمۀ توحید سرداد

به جای مادری ، پیغمبری کرد

شعر شماره 250

بیا چون شمع ها نم نم بگرییم

غریبانه در این ماتم بگرییم

بیا چون باغ گل در زیر باران

به یاد باغبان با هم بگرییم

شعر شماره 251

ای کاش تو باز آیی و من پای تو بوسم

در سجده روم صورت زیبای تو بوسم

هر جا که گذشتی و دمی جای گرفتی

آنجا روم و گریه کنان جای تو بوسم

شعر شماره 252

مادرم جای تو خالیست به کاشانه ما

غمت آتش زده بر این دل دیوانه ما

شمع این محفل ما بودی و خاموش شدی

بعد تو رفته صفا دیگر از خانه ما

شعر شماره 253

فلک آخر ربودی مادر فرزانه ما را

به خاموشی فکندی محفل و کاشانه ما را

ندانم از چه رو کردی شعار خویش گل چیدن

گل ما چیدی و بر هم زدی گلخانه ما را

شعر شماره 254

به یاد شمع رویت همچنان پروانه میسوزم

تو رفتی من به جایت اندر این کاشانه میسوزم

گهی آیم کنار قبر تو با دیده گریان

گهی از مهربانی های تو در خانه میسوزم

شعر شماره 255

لذت هر زندگانی را صفای مادر است

سینه ام آکنده از مهر و وفای مادر است

عالمی در وصف او هرگز نمی گیرد قرار

چون بهشت جاودانی زیر پای مادر است

شعر شماره 256

افسوس دگر مادر شیرین سخنم در بر ما نیست

آن گوهر یکدانه پر مهر وفا در بر ما نیست

آن سنگ صبور ، ذاکر حق تا دم آخر

افسوس و صد افسوس که دگر سایه ی او بر سر ما نیست

شعر شماره 257

فرشته زیر خاک ! این باورم نیست

که دیگر سایه او بر سرم نیست

نمی بینم به غیر از غصه و غم

در سرای جاودان منزل گزیدن زود بود

شعر شماره 258

یک زمان در خانه ما گنج نهانی داشتیم

مادر دلسوز و یار مهربانی داشتیم

خواب غفلت آمد و طوفان مرگ از ره رسید

جمله ویران شد اگر ما آشیانی داشتیم

شعر شماره 259

مادر بهشت من آغوش گرم توست

گویی سرم هنوز بربالین نرم توست

شعر شماره 260

مادر به خدا این دل ما کعبه ی درد است

رخساره ی ما برگ خزان دیده ی زرد است

شعر شماره 261